اندر احوالات شیخ ذاکری آمده است؛
اندر توهمات و مهملات بافیها، گویا شیخ ذاکری به یاد توبره و آخور قدیم خانهی پدری که یونجهاش از دربار مقام عظمی و جمهوری اسلامی در مقام بازجو و شکنجهگر استبل وزارت اطلاعات رسیدن میکرد افتاده است و در همین گیر و دار ناسازگاری درونی حضرت شیخ موجب آشفتگی درونی گردیده است. این مهم بنا بر راویان اخبار و ناقلان سخن ؛ تا به جایی حاد گردیده است که شیخ به یاد توبرهی قدیمی و لپ لپ چریدنهای آنچنانیاش به کامل حال از کف داده است و اینک دچار جنونی نه از نوع گاوی ، بلکه صرف اندر نوع الاغ گونه شده است و کماکان جفتک به پیرامون بدون واهمه و شناختیدن رها میدارد.
همچنین اخبار رسیده است که شیخ ما رطب و پشکل اکنون از هم جدای نکند و فیالحال هردو را شیرین داند
شیخ در هالهای از نور اربابان قدیم غوطهور گشته است و گویا توهمی از جنس عظمی وی را احاطه نموده است که بجز وی ، همگان در حال جرم و جنایتاند و تافتهی جدا بافته بودن خویش را در مقام جبرئیل و ملکالعشر اعلی رقم زند
حکیمان و طبیبان جملگی دست از علاج وی شستهاند و اکنون تنها در نظاره ماندهاند که شیخ ذاکری بالاخره افسار گسیخته و دهان گشادهی خویش که کماکان میل به یونجه و شبدر سلطان عظمی نموده است را در کدامین طویله تیمار و درمان نصیب خواهد شد
خوابگذاران اعظم و رمالان نیز مشوش از دگرگونی حال این مردک نزار ، بر آن برآمدهاند تا رمل و استلاب خویش بگسترند و هرآنچه در توان دارند رخ بنمایانند تاکه بلکه شفایی و یا شیافتی عاجل شود و بشریت از شر این متوحش گردیده نجات یابند
فلذا نیت برآن شد که در شرح حال و توصیف روزگار شیخ ، در این دریچهی مترقی که وبلاگ نامندش ، رویداد و رخداد روزانهی وی را در حال جفتک اندازی و پاچه گیریهایش به سمع و نظر اهل دل و جویندگان احوال شیوخ برسانیم ! امید است که شیخ را یا شفای عاجل فرا رسد و یا درباری ایشان را در مقام تلخک و ملیجک دربار استخدام نمایند تا که شاید بانی و باعث لبخندی بر لبان جمعی باشد
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen